Tuesday, May 25, 2010

بی میوه بودن


همیشه از بی حاصلی، از بی میوه بودن می ترسم. نوشته های مردم را می خوانم و موج ایده ها و فکرها و چیزهایی را در ذهنم می بینم که می توانم و باید بگویم اما نمی دانم چرا نمی گویم
روزگاری دوستی به من گفت که شکوفه های این درخت اناری را که من هستم می بیند و منتظر میوه هاست... آه این درخت پوشیده از گلهای آتش‌رنگ است اما امان از بی میوه‌گی






picture from: http://www.flickr.com/photos/9912988@N02/2548954552/

2 comments:

یاسمن said...

چطوری ساناز؟دلم بد جوری هواتو کرده
یه حس هایی هست...حالا می فهمم...که فقط برای تو دلم می طلبید که تعریف شون کنم

گیس طلا said...

:)