چند وقتی است که حواسم پیش جستار است. معادلی که فکر کنم مرحوم مسکوب در برابر کلمه Essay باب کردهباشد. هر چه بیشتر میخوانم بیشتر جلب این گونه ادبی و تواناییهایش میشوم و دلم میخواهد من هم روزی توانایی این را پیدا کنم که جستارنویس باشم. در وصف صف جستارنویسان همین بس که مونتنی و ویرجینیا ولف و شاهرخ مسکوب همه در جستار نویسی چیره دست بودهاند.
ویکیپدیا میگوید که جستار هم مانند رمان خیلی پیشتر از غرب در ژاپن دوره ههیان ظهور پیدا کرده است. آن را
زوهیتسو میگفتهاند که به معنی به دنبال حرکت قلم رفتن است و بهترین نمونهاش کتاب بالینی سیشوناگون است که قبلا دربارهاش چیزکی گفتهام.
جستار ممکن است در ابتدا شبیه مقاله به نظر بیاید اما مطمئنا مقاله پژوهشی نیست. منظورم این است که بر داده و روش تحقیق منظم استوار نیست. بعد ممکن است خیلی شبیه عادت وبلاگنویسی زمانهمان به نظر بیاید. اما آن هم نیست. عمق و آفرینشی از نو در کارش هست که فقط با بازگویی افکار روزمره نمیخواند. در آن پیوندی بین چیزهایی برقرار میشود که در نگاه اول گسستهاند و با نگاه جستارنویس گردهم میآیند و شبکهای پیچیده را شکل میدهند.
آدورنو در جستارش به نام « جستار به مثابه فرم» میگوید:
« جستار اما اجازه نمیدهد که قلمروش تعیین شود. به جای به دست آوردن چیزی از طریق علمی یا خلق چیزی هنری، تلاش جستار بازتاب آزادی کودکانهای است که بی هیچ تردیدی از آنچه دیگران قبلا انجام دادهاند، جوانه می زند و شعله میگیرد. جستار به جای آنکه عقل را بر مثال اخلاق کاری بی مرز آفرینش از هیچ ارائه دهد، آینه ای است از آنچه دوست داشته شده و آنچه مایه بیزاری است. شانس و بازی برای جستار ضروریند. جستار از ب بسمالله شروع نمیشود. شروعش با هر آن چیزی است که میخواهد بحثش کند. چیزی را می گوید که مساله آن است و جایی از حرف میایستد که خودش را کامل احساس میکند- نه جایی که دیگر چیزی برای گفتن نمانده باشد. همین است که جستار را در رسته غرایب قرار میدهد.»
The Essay as Form by T. W. Adorno; Bob Hullot-Kentor; Frederic Will in New German Critique, No. 32 (Spring- Summer, 1984), 151-171.
فکر کنم همین نقل قول کافیست تا آدم را برای آزمودن این گونه نوشتن سر شوق بیاورد. به این دو نکته را اضافه کنید: یک، همه جستار نویسان برجسته نثر عالی و دست آزمودهای در بهره گیری از زبان داشتهاند. جستارهایشان اغلب بهترین نمونههای نثر زبان مورد استفاده آنهاست. فکر کنم همهتان بدانید که من چقدر دلم میخواهد فارسینویس خوبی بشوم. دوم اینکه به نظرم در این سبک نوشتن پتانسیل عمیقی برای روزگار ما و جامعه ما هست. روزگاری که همه را دعوت به گفتن و شرکت در گفتگو و نوشتن (ولو به اندازه یک وبلاگ) میکند اما در عین حال هلمان می دهد به سمت بیحوصلگی و شتاب زده خواندن و بیفکر نظر دادن. عمق اندیشه و آزادی و سرخوشی ژانر و تشویقش به درهمآمیختن هر آنچه قبل از ما هست به جای فشار بر نوشتن چیزی تازه زیر این آسمان، همه در راستای این است که ما را به استفاده از تکنولوژی و روح روزگارمان در جهت بحث و شکافتن عمیقتر مسائلمان وا دارد.
همه اینها را گفتم که دعوتتان کنم به پیوستن و شکل دادن حلقهای برای خواندن و یادگرفتن و تولید کردن جستار به زبان مادری در این سال جدید. پایه اید؟