Wednesday, January 20, 2010

باز هم درباره نبرد

تصویر جنگجوی پست قبل چند روزی است که مرا رها نکرده است. اما با خودش این فکر را به ذهنم آورده است که اگر مقصود جنگجو نه در ایستادن دربرابر دشمنان و تمام کردن داستان در یک لحظه، یک روز یا حتی یک هفته جنگ؛ بلکه در ایستادگی آرام و صبورانه و بی هیجان و البته طولانی برآورده می شد، آیا جنگجو همچنان همین قدر جذاب بود؟ آیا تصویرش بارها و بارها در ذهنم تکرار می شد؟ چرا قهرمانی با عمل ناگهان و شورآور پیوسته است و نه با رنج طولانی ولی ثمرآور؟
شاید جنگجو سالها ریاضت کشیده باشد تا در آن لحظه در برابر دشمن بایستد و عمل کند اما چرا باید با آن لحظه به یاد آورده شود و نه با رنج پیشینش؟
انگار ذهن آدمی توانایی یا تمایلی برای نگه داشتن زمان طولانی در ذهنش را ندارد
انگار شورش و هیجان بیشتر از ساکت نشستن در کتابخانه اهمیت دارد. این طور نیست؟

1 comment:

hana said...

salam
hamintore. adama doost daran dar morede chizayi fekr konan k dar halate adie v roozane zendegi khodeshoon rokh nade. beheshoon energy mide. bara hamin motale too ketabkhoone hamishe baraye hame ye khatere kesalat bar o tekrari mishe ama khob savare terane havayi shodan dar shahre bazi mishe ye chize khatere angizo hayajan angiz chon har rooz etefahj nemiofte, zendegi vaghee nist- yani ye sharte kazebe- tarsi k hayajan miare ghalbetoono b tapesh mindaze ama tarsi k ma ba daste khodemoon injad kardim- baraye tafrih - che in adama ajiban:)
www.baghemakhii.bloga.com