اینجا قفسه کتابهای سفری کتابفروشیِ محبوب محله است. رمز و راز این کتابفروشی پایان ندارد ولی این قفسه خود دیگر حکایتی است! هر کدام از این کتابچهها راهنمای سفری بینظیر به یک شهرند. در برابر این قفسه خاص احساس میکنم دانتهای هستم که در برابر ویرژیل ایستاده. روحم آماده و مشتاق رفتن است انگار از همه لوازم سفر فقط یکی از این کتابکهای رنگی را کم دارم. توکیو به رنگ قرمز اسکارلت است. اوساکا خاکستری است و کیوتو آبی تیفانی. سرمهای پررنگ مرا به لندن پیش فرناز خواهد برد و بنفش کمرنگ روزی قدم زدن است در شهر جیمز جویس. سبز لیمویی سفری به هنگکنگ است که مدام رویایش را میبینم و نارنجی طبیعتا آمستردام است. نمیدانستم دلم میخواهد ریکیاویک را ببینم یا حتی دوباره به نئوارلئان سفر کنم.
گهگاه روبروی این قفسه در انتهای تاریک کتابفروشی میایستم، دستهایم را به حالت نیاز به هم میآورم و به قفسه تعظیم میکنم که به رویاهای آدم ساکن و بیتغییری مثل من این همه رنگ بخشیدهاست.
(کتابها از این مجموعه هستند.)